هنر هفتم | ||
در شصت و پنجمین جشنواره فیلم کن، اصغر فرهادی، فیلمساز برجسته ایرانی بار دیگر توجه ها را به خود جلب کرد. او این بار توانست جایزه مدیای کمیسیون اروپا را ازآن خود کند. این جایزه، کمک هزینه 60 هزار یورویی برای ساخت فیلم بعدی این کارگردان است. در حاشیه جشنواره امسال کن، یورونیوز با او گفتگویی اختصاصی داشت. آقای فرهادی، شما برنده جایزه مدیا، جایزه ای شده اید که نماد تنوع فرهنگی است، بعنوان یک فیلمساز ایرانی، این جایزه برای شما چه معنایی دارد، اهمیت آن برای شما چیست؟ معنیش برای من مانند همه جوایز، تقدیرها و تشویق هایی است که در این سالها داشتم، ولی معنی دیگرش این است که به عنوان نویسنده ای که تا کنون به زبان فارسی نوشته و شخصیت ها، دیالوگ ها به زبان فارسی بود، حالا بخشی از بازیگران به زبان دیگری صحبت می کنند. این قصه توانسته با گروه های که آنرا خوانده اند ارتباط برقرار کند و بیگانه به نظرشان نیاید. یعنی این که داستان غربیه ای نیست برای کسی که زبان فارسی را نمی داند. نکته مهمی برای من این است که توانسته با دیگران ارتباط برقرار کند. شما برای فیلم “جدایی نادر از سیمین” جوایز بین المللی متعددی از جمله اسکار را برنده شدید اما ظاهرا بعد از بازگشت به ایران، مراسم دولتی استقبال از شما لغو شد، ممکن است بگویید جریان دقیقا چه بود؟ از طرف دوستان و همکاران من در سینما قرار بود یک مراسمی برگزار بشود، یک مراسم خیلی صمیمی و ساده که دچار مشکل شدند و نتوانستند مراسم را برگزار کنند. آنها همچنان تلاش می کردند که به شکلی این مراسم برگزار شود، به عنوان مراسم تقدیر، من دلم نمی خواست بیش از این دچار مشکل بشوند و از آنها خواستم که ادامه ندهند. مراسمی که قرار بود برگزار شود، از طرف خانه سینما نبود از طرف بچه هایی بود که بیشترشان در خانه سینما عضویت داشتند. این حرکت خیلی برای من با ارزش بود، هرچند نتوانستند این کار را انجام دهند و به دلیلی که هیچوقت برای من مشخص نشد، مراسم لغو شد. ولی همین اندازه هم برای من با ارزش بود و آنقدر در این مدت مورد مهر و لطف مردم قرار گرفتم که برایم خیلی سرمایه بزرگی و با ارزشی است. فیلم های شما سبک خاصی دارد که مرا به یاد داستان های چخوف، ایبسن و کیشلوفسکی می اندازد. مشخصا در آخرین کارتان “جدایی نادر از سیمین” نوعی نئورئالیسم را می شود دید، چرا این سبک رئالیسم را انتخاب کرده اید؟ شاید علتش تاثیر کتابهایی باشد که من در دوران نوجوانی خواندم، قصه هایی که سعی می کردند به واقعیت وفادار باشند نه به عنوان یک تصویربرداری صرف از واقعیت بلکه انتخاب بخشی از واقعیت که در پشت خودش، لایه های خیلی پیچیده تری را دارد. خواندن این داستانها در نوجوانی، ناخودآگاه در من سلیقه ای را ایجاد کرد که، وقتی شروع کردم به فیلمنامه نوشتن نمایشنامه نوشتن و داستان نوشتن برای فیلم هایم این خودش را نشان داد. یک کارگردان و یک فیلمنامه نویس، خود یک هنرمند است که باید از حداقل آزادی بیان برخوردار باشد، برای شما که در ایران کار و زندگی می کنید، مرز بین آزادی هنری و حدود تعیین شده توسط حکومت چیست؟ برای کسی مثل من از نسل من که در این محدودیت ها بدنیا آمده و با این محدودیت ها بزرگ شده و رشد کرده چه در خانواده، چه در مدرسه و چه در خیابان یا دانشگاه، گاهی مرز این محدود بودن و یا نبودن برایم مخدوش است. اما این به این معنی نیست که، من یک چیزی می شنوم. بعضی وقتها که “محدودیت باعث خلاقیت می شود“، این حرف غلطی است شاید در کوتاه مدت محدودیت باعث خلاقیت بشود، ولی در دراز مدت خلاقیت را از بین می برد، به همین دلیل شاید اگر فیلمسازهای ایرانی در محدودیت نبودند، خلاقیت بیشتری از آنها می دیدیم. در ایران فیلمسازان زیادی هستند که بدلیل سانسور شدید نمی توانند براحتی کارشان را انجام دهند، مشکل اصلی چیست؟ مشکل خیلی مشکل واضح و روشنی نیست که بتوانم برای شما توضیح دهم، شاید اگر بخواهیم در یک کلمه بگوییم، همان کلمه ای است که شما می گویید: سانسور و محدودیت، که این فقط از سمت سیستم نیست، از سمت قدرت و حاکمیت نیست، بخشی از این سانسور و محدودیت در درون خود فیلمساز و هنرمند است، بدون اینکه خودش آگاه باشد و این خطرناک تر است. وقتی محدودیت از بیرون وجود دارد می توانید آن را ببینید، بفهمید، بشناسید، تجربه کنید و راهی پیدا کنید برای گذر از این محدودیت ها، ولی وقتی درون ذهن خودتان است نمی توانید آن را پیدا کنید. مثل کسی که بیمار است اما متوجه بیماری اش نیست و حس می کند که سالم است. این خطرناک تر است. در ایران، خانه سینما که نهاد مهم حمایت از دست اندرکاران سینما بود، چند ماه پیش تعطیل شد. این تصمیم مقامات، بسیاری از هنرمندان و سینماگران را بهت زده کرد، شما در این باره چه فکر می کنید؟ خبر خوبی که می توانم بدهم این است که خبردار شدم، بالاخره کسانی که آنجا فعال بودند و همه اعضایی که آنجا حضور داشتند و کار می کردند با تلاششان توانستند موفق شوند بزودی دوباره خانه سینما را باز کنند. هنوز مطمئن نیستم و فقط در حد خبر این را شنیده ام. احساسم وقتی خانه سینما بسته شد، احساس بدی بود. دلیل اینکه چرا باید اینجا بسته شود را نه من و نه سایر همکاران متوجه نشدیم. دلایلی مطرح شد که برای من دلایل قابل قبولی نبود و فکر می کردم چیز دیگر باعث شده خانه سینما بسته شود. ولی خوشحالم که با تلاش اهالی سینما، این اتفاق مثل اتفاق های دیگر فراموش نشد. [ جمعه 91/3/5 ] [ 10:4 عصر ] [ محسن ... ]
|
||
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian Skin ] |